انگاره های عادتی منفی

انگاره های عادتی منفی

انگاره های عادتی منفی

با دو انگاره عادتی منفی رو به رو هستیم که همه ما آن را در دوران کودکی فرا می گیریم. یکی از آنهایی که ما را به جلو می برد، و دیگری آنهایی که ما را به عقب می راند. اینها روی هر چه فکر و احساس کنید و انجام بدهید تاثیر می گذارند. اینها سرنوشت شما را در زندگی رقم می زنند و شما به شکلی مبهم از وجود آنها آگاه می شوید. این دو با عناوین “باز دارنده” و “وسواسی” مشخص می گردند.

انگاره عادتی منفی بازدارنده زمانی شکل می گیرد که بارها و بارها به کودک می گویید: “این کار را نکن! دست به آن نزن! از آن فاصله بگیر! مراقب باش!”

بچه به عنوان یک تکانه حمی خواهند همه چیز را لمس کنند، به هر چیزی دست بزنند، هر چیزی را مزه کنند یا ببویند. بچه ها می خواهند دنیا را سیاحت کنند. وقتی پدر و مادر با فریاد کشیدن، ناراحت شدن و یا زدن به کپل کودک او را از انجام دادن کاری منع می کنند، او هنوز در سن و سالی نیست که بفهمد چه می گذرد و اوضاع از چه قرار است. به جای آن، کودک این موضوع را این گونه درون ریزی می کند: “هر وقت می خواهم کاری را برخلاف رای مامان یا بابا انجام بدهم، به من سرکوفت می زنند یا مرا مجازات می کنند. دلیلش باید این باشد که بیش از اندازه کوچک هستم، بی صلاحیت هستم، ناتوانم، نمی توانم، نمی توانم، نمی توانم.”

این احساس  “نمی توانم” به زودی به ترس از شکست خوردن منتهی می شود. و ترس از شکست بزرگ ترین مانع بر سر راه مفوقیت در زندگی است. هرگاه به این فکر می افتید که دست به ریسک بزنید ترس از شکست در شما ایجاد می شود.

خود من، از آنجایی که در مدرسه ضعیف ظاهر شده بودم، نگران بودم که به اندازه کافی باهوش نیستم که بهتر از آنچه هستم ظاهر شوم. وقتی اطرافیان خودم را می دیدم که فعال هستند، دست به ریسک می زنند و شغل اختیار می کنند، نگاهم را متوجه جای دیگری می کردم.





دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.