خداحافظ زندگی مجازی

خیلی وقته یه بغض کهنه ته گلومو داره قلقلک میده هرکاری میکنم که بیاد بیرون بی فایده است  با خودم گفتم به حرف مهتاب کنم و تو آپم حرف بزنم شاید یه کم خالی شم اما امروز اومدم که خداحافظی کنم واسه همیشه… دوست داشتم یه کم باهاتون دردودل کنم و برم……………

احساس تنهایی میکنم به قول مهتاب شاید خنده دار باشه که با این همه دوست بازم تنها باشی اما حرف منو فقط مهتاب میفهمه

اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست او جانشين همه نداشتنهاست……..”

نه اینکه فکر کنید به خطر مسائل اخیر این طور شدم نه به خدا من آدمی نیستم که واسه این چیزا جا بزنم اما دیگه بد فشاری رو دارم تحمل میکنم به خدا دیگه بریدم دیگه توان ایستادن و مقاومت کردن ندارم

خدایا من تسلیمم دیگه بسمه چقدر امتحان باید پس بدم و هی گند بزنم تو امتحان ها؟؟؟؟؟؟؟

حالا دیگه دوست دارم برم، میگن خدا دوست نداره بنده اش آرزوی مرگ کنه اما من ارزو میکنم…………….

هر كس آنچنان مي ميرد كه زندگي مي كند………”

دیگه به ملحفه بالشتم رحمم میاد بس که شبا همدم تنهاییم بود بس که از اشکام خیس شد و دم بالا نیاورد بس که هق هق های خفه ام رو شنید و تو دلش نگه داشت….کاش که منم ملحفه بودم چون اونطوری لا اقل به یه دردی میخوردم اما حالا چی حالا که به قول خانواده ام باعث سرشکستگی شون شدم و ابروشونو بردم

خدایا یه ادم مثه من چه قدر توان تحمل کردن و خون جیگر خورن داره و نتونه به کسی از دردش چیزی بگه

به قول مهتاب خسته ام بس که پای دردودل کسی نشستمو کسی نبود پای حرفای من بشینه……………..

دیگه اینجا برام حکم جایی واسه زندگی کردن رو نداره …….حکم زندان رو داره

مردم بس که حرف تو سینه ام پنهون شد…….

هر لحظه حرفي در ما زاده مي‏شود هر لحظه دردي سر بر مي‏دارد و هر لحظه نيازي از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش مي‏كند اين ها بر سينه مي‏ريزند و راه فراري نمي‏يابند مگر اين قفس كوچك استخواني گنجايش‏اش چه اندازه است؟

میخوام یه مدت نا معلوم از همه چی دور باشم از همه کس دور باشم یه پیله تنهایی دوره خودم بپیچم و از بودن اون لذت ببرم مثه یه سال و نیمه پیش قبل از اینکه با اون آشنا شم با اونیکه برام دنیا رو روشن کرد و بعدشم رفت

نمیدونم اینا رو میخونه یا نه اما امیدوارم بخونه و بدونه چی به سرم اورد………..

آن روز كه همه به دنبال چشم زيبا هستند، تو به دنبال نگاه زيبا باش…”

تو این مدت از همه شما دوستای خوبم یه چیز یاد گرفتم به خدا نمیتونم هیچ وقت فراموشتون کنم دوست داشتم بازم باهاتون کنارتون پیشتون باشم بازم بزنیم و برقصیم و شاد باشیم اما من دیگه واقعا نمیتونم

میدونم که همتون حالمودرک میکنید

مهتاب خیلی دوستت دارم دوست داشتم باهات حتی رو دررو حرف بزنم اما قسمت نبود خیلی حرفات بهم آرامش میداد و الان هم تا ابد یادت برام ارامش میاره…….فراموشت نمیکنم تو هم فراموشم نکن………

روحی تو هم که این آخر کاریا عوض شده بودی نمیدونم چرا یه جوری بودی اما کل انداختنامونو فراموش نمیکنم خیلی گلی داداشی جونم……….

ممد………………………………………عمت!!!!!!!!!!آخرشم نگفتی جریانش چی بود عزیزم ببخش اگه با شوخی هام ناراحتت کردم امیدوارم همیشه موفق باشی.میخوامت!!!

ساغرم بازم یه دفعه غیبت زد اما تو همیشه تو یادم میمونی……..

آرمین جان نمیدونم چی بگم …. میدونم دلخوری ازم که دارم میرم اما چاره چیه؟تو بهترین بودی واسم یه کسی که  تونستم یه خورده حرفامو بهش بگم میدونم که تو بهتر ازهمه درکم میکنی بابت همه مهربونیات همه و همه وهمه ازت ممنونم اینکه پای حرفام مینشستی و نصیحتم میکردی وباز منه خر کار خودمو میکردم ممنونم عزیزم هیچ وقت فراموشت نمیکنم فقط قول بده توهم فراموشم نکنی حتی اگه تو دانشگاه تهران بهت بورسیه خورد و رفتی آمریکا که آخوند شی بازم منو فراموش نکن

هی غریبه آشنا به اسم “تنها”….. فک کنم بازم تنها شدی!!!!!!!

به یادتم……

بچه ها همتونو دوست دارم

راستی شازده کوچولو حالا که با “میم” آشتی کردی آدم باشین با هم هی پاچه همو نگیرین

واسم دعا کنین بچه ها به دعاتون نیاز دارم

به امید روزی که دوباره برگردم……………

تا یه سلام دیگه………………………………………………….

 

اتاق تنهایی

 





دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.