خاطرات تلخ

امروزسالگرد اولین آشنایی مون بود پارسال مثل امروزباهم آشنا شدیم وبعدخاطره های قشنگی روباهم گذروندیم همیشه با خودم میگفتم امروز رو هیچ وقت فراموش نمی کنم خاطرات شیرین رو مگه میشه فراموش کرد؟همیشه میگفتم سال دیگه مثل امروزیه جشن کوچیک دو نفره میگیرم که فقط خودمو خودش باهم باشیم اما……………..

نمیدونستم سال دیگه جشنمون به یک نفرت تبدیل میشه به یه کینه از هم

نمیدونستم که اون خاطرات شیرین قراره همش به یک خاطرات تلخ تبدیل بشه

به قول یکی از بچه های وب “شازده کوچولو” من الآن فقط یه بازنده ام

یه بازنده که وقتی تو تنهایی خودش غرق میشد باخودش میگفت من حتما فراموشش میکنم اما این بازنده حتی به خودش هم باخت چون حتی نتونست سالگرد دوستی شون رو فراموش کنه……………….

اما حالا میخوام دیگه بازنده نباشم……………………..

دیگه نه به اون فکر کنم نه به خاطرات تلخ……………………………………

دیگه میخوام زندگی عادی یکسال ییشم رو داشته باشم…………………

دیگه بهش فکر نمیکنم………………………..

 

اتاق تنهایی





دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.